رخصت
دود میکنم
نامت
یادت
صدایت را
در یک کام ،
ما بقی اش را...؟
در تنهایی ام ،
چه کامی می دهد
جای خالی ات
****
با خودم زمزمه ميكنم:
پيكت را در تنهايي بزن به سلامتي حرفهاي دلت که به کسي نگفتي
بزن به سلامتي اينکه کوه درد بودي ولي دم نزدي
بزن به سلامتي تنهايي هات ولي تنهايي رو دوست نداشتي
بزن به سلامتي آرزوهايي که نتونستي لمسشون کني
بزن به سلامتي عشقي که طالعش به اسمت نبود ولي هنوزهم دوسش داري
بزن به سلامتي شب هايي که تو تنهايي هات گريه کردي ولي نميدونستي براي چي
بزن به سلامتي دوست و آدمهايي که از پشت خنجر زدن
هنوز مست نشدم نگاه مي کنم به انتهاي شيشه و آخرين پيکم
ولي هنوز حرف دارم
درپناه مهر